مقدمه
تجربههاي مختلف حاصل از فعاليتهاي گروهي در نقاط مختلف جهان كه اكثراً الهامگرفته از نواحي صنعتي در كشورهاي پيشرفته بودهاند، نشانگر آن هستند كه از طريق همكاريهاي گروهي ميتوان اثربخشي منابع عمومي را تقويت نمود. رهيافت جمعي، هزينههاي مبادلاتي را كمتر کرده و يادگيري متقابل را تسهيل ميکند. همچنين بدين طريق توان رقابتي افزايش مييابد و حركت به سوي تخصصيترشدن فعاليتها آسانتر ميشود. به كمك فعاليت جمعي دستيابي به بازارهايي كه دور از دسترس هستند، ميسر ميگردد و افقهاي تازهاي در کسب و کار و تجارت پديدار ميشود. مطالب ذکر شده در اين نوشتار برآيند مطالعاتي است که نويسنده در مورد فعاليتهاي کشورهاي ديگر در امر شبکهسازي نموده است.
الف) الگوهاي مناسب براي کشورهاي در حال توسعه
موفقيت مناطق صنعتي ايتاليا و نواحي اروپايي ديگر در دهههاي 1970 و 1980، نمونهاي است كه كارايي فعاليت جمعي را با محوريت نياز مشتريان نشان ميدهد(5).
ازآنجا كه موفقيت كشورهاي اروپايي در زمينه شبکهسازي، فقط در مرحلة نسبتاً پيشرفتهتر توسعة صنعتي بوده كه دولت منطقهاي و يا محلي از قبل در اين زمينه نقش فعالي پيدا كرده و از شبکههاي محلي حمايت نمودهاست، نميتوان از آن براي تدوين خط مشي رشددادن شبكهها در کشورهاي در حال توسعه بهره گرفت. تجربياتي به درد كشورهايي مانند ايران ميخورد كه با وجود كمبودن حجم و ناچيزبودن پيوندهاي قبلي در آن کشورها، سياستها و خط مشي دولت كمك كرده است تا همكاريهايي در سطوح مختلف ايجاد شود و شبكههايي تشكيل گردند.
دخالتهاي كارآمد و معطوف به تقويت كارايي جمعي، هماكنون در كشورهاي رو به توسعه شتاب گرفته است. درست است كه گاهي موفقيت بخشهاي صنعتي در كشورهاي پيشرفته الهامبخش است، اما ديدگاههاي جالبي نيز در زمينة خطمشيها از تجارب خود كشورهاي روبه توسعه، در حال شكلگرفتن است. از اين رو به نظر ميرسد از لحاظ الگوبرداري در زمينة تدوين خطمشيها، مجراهاي جنوب- جنوب دست كم همسنگ و به اندازة مجراهاي شمال- جنوب براي آموزش بينالمللي و تبادل تجربه اهميت دارد.
ب) تعريف شبکه
در اين قسمت چند تعريف متداول از شبكه مطرح ميشود. بايد توجه نمود اكثر فعاليتهايي كه انجام ميشود ناشي از تعابير مختلف از اين امر ميباشد:
– هر گروهي از افراد يا سازمانها را كه داوطلبانه به تبادل اطلاعات و يا كاربرد فعاليت مشترك بپردازند و خود را در راستاي اين اهداف سازمان دهند به گونهاي كه فرد يا سازمان استقلال و تماميت خود را نيز حفظ نمايد، شبكه گويند (تعريف هاور كوبرت (1993)).
– هر گروهي را كه در پروژة مشتركي در زمينة توسعه، همكاري ميكنند و از لحاظ تخصصي مكمل يكديگرند، شبكه گويند. اين فعاليت بايد با اين هدف باشد كه بر مشكلات مشترك غلبه كرده و به كارايي جمعي و تسخير بازارهاي جديد دست يابند. (تعريف سلگي و ديني (1999))
بدون خوشههاي بزرگ متشكل از شركتها نيز ميتوان بين شركتها همكاري، يادگيري متقابل و نوآوري جمعي پديد آورد. شبكهشدن لزوماً به معناي قرارداشتن در يك مكان نيست و در عين حال همچنان ميتواند كارايي جمعي ايجاد كند. در اين حالت صرفهجوييهاي بيروني اندك است اما ميتوان از راه اقدام جمعي به بهرههاي چشمگيري دست يافت. (جان همفري و هوبرت اشميتز (1995)).
بايد بر اين نكته تأكيد نمود كه آنچه در شبكهسازي حائز اهميت ميباشد به اشتراكگذاشتن اطلاعات و يا انجام فعاليتهاي تجاري ساده نيست بلكه رسيدن به فعاليتهاي توليدي مشترك هدف اصلي ميباشد. اين هدفي است كه باتوجه به آرمان ستاد ويژة توسعة فناوري نانو بايد مدنظر قرار گيرد. بنابراين برنامهريزي براي اين امر نيز بايد با در نظر گرفتن هدف نهايي صورت پذيرد.
در كتب و مقالات منتشر شده در زمينه شبکهسازي مقصد تعريف شده است نه راه رسيدن به آن، در حالي كه سياستگذاران كشورهاي در حال توسعه و خصوصاً در زمينههاي نوظهوري مانند فناوري نانو در مرحلة اول بايد مشخص كنند چند مقصد ممكن وجود دارد و در مرحلة دوم به سراغ مسيرهاي رسيدن به مقاصد مورد نظر بروند(4).
در سياستگذاري شبكهسازي فناوري نانو از تجربههايي ميتوان درس بيشتري گرفت كه با اتكاء به زيربناهاي اندك (از لحاظ تعداد شركتها، ميزان پيوندهاي ارتباطي، زيرساختهاي انساني و …)، توانستهاند كارايي جمعي را محقق كنند. به همين دليل است كه برنامة شبكهسازي دانمارك كه احتمالاً چشمگيرترين ابتكار همكاري با حمايت دولت است، يا برنامههاي كشورهايي چون، شيلي، برزيل، نيكاراگوئه، جامائيكا، مكزيك و هندوراس و نتايج كسبشده توسط آنان براي كشورهايي نظير ايران، قابل تأمل است.
پ) نتايج برنامههاي شبکهسازي در چند كشور
1- دانمارک
برنامة شبكهسازي دانمارك پس از 5 سال در سال 1993 پايان يافت و بر اساس ارزيابيهاي مقدماتي گلسينگ و كنوپ در 1991 و ديدگاههاي بيروني پايك در 1994 ميتوان دلايل زير را براي موفقيت برنامة مذكور برشمرد:
– طي 5 سال اجراي برنامه از 10 تا 12 هزار شركت هدف، 5 هزار شرکت در شبكهسازي مشاركت كردند.
– شبكهسازي به بخشي از فرهنگ كسب و كار دانمارك تبديل شد.
– 75% شركتها شبكهسازي را در افزايش توان رقابتيشان مؤثر دانستند.
– دانش ترويج و گسترش شبكهها نيز به شماري از كشورهاي پيشرفته نظير اسپانيا، پرتغال، فرانسه، انگلستان، نروژ، آمريكا، كانادا، استراليا و نيوزلند انتقال يافته است(3).
2- برزيل
دريكي از برنامههايي كه در شهر “سائوژائوآروارو” برزيل به مدت 5 سال انجام شد در پايان برنامه تعداد كارگاههاي صنعت چوب اين شهر از 4 واحد به 42 واحد و تعداد كارگران آن از 12 نفر به 350 نفر رسيد و در اين شهر 9000 نفري حدود 1000 نفر به طور مستقيم يا غيرمستقيم در صنعت چوب مشغول شدند. اگرچه قرار بود دولت خريدار اصلي باشد اما 70 درصد توليد جذب بخش خصوصي ميشد(4).
3- جامائيکا
پروژة جامائيكا كه نمونهاي از ورود به سطح ايجاد سازمان و ارتباط با نهادها است از سال 1994 آغاز شد و مرحلة دوم آن از سال 1997 براي مدت سه سال ادامه يافت و در كل 5/1 ميليون دلار سرمايهگذاري شد و از لحاظ پايداري فعاليتها چشمانداز خوبي در شبكههاي ايجادشده پديد آمد(2).
4- نيکاراگوئه
پروژة شبكهسازي نيكاراگوئه از سال 1995 آغاز شد و تا بعد از 1998 نيز ادامه يافت و 20 شبكة افقي پديد آمد و نتايج چشمگيري نيز حاصل شد(2).
5- هندوراس
پروژة شبكهسازي در هندوراس از حدود سال 1993 آغاز شد و طي 5 سال اجراي آن با سرمايهگذاري تقريبي 680،000 دلار آمريكا 33 شبكه شكل گرفت كه پروژههاي مشتركي در زمينة توسعه را دربرميگرفت و حدود 300 شركت در آن مشاركت داشتند. تنها بين 1997 تا 1998، 71 كارگزار آموزش ديدند كه درنتيجة آن 59 شبكه با مشاركت 1200 شركت سازماندهي شد. مقايسة دادههاي آغاز پروژه با دادههاي نهايي نشانگر افزايش فروش بين 35 تا 200 درصد، افزايش اشتغال 11 تا 50 درصد و افزايش سرمايهگذاري در زمينة داراييهاي ثابت به ميزان 10 تا 100 درصد ميباشد(2).
اگرچه ما در فناوري نانو در ابتداي راه هستيم، اما نظر به عامبودن اين فناوري نياز به هماهنگي و شبكهسازي ميان سازمانهاي سرمايهگذار، شركتهايي كه زمينة فعاليت در اين فناوري را دارند، حاميان سياستگذار، صنايع مادر، محققان و متخصصان ايراني داخل و خارج كشور، پژوهشگاههاي كشور و … به وضوح احساس ميشود. همچنان كه تجربة ستاد در زمينة شبكة آزمايشگاهي فناوري نانو اين مدعي را ثابت مينمايد(6).
بسيج نيروها و استفاده از تمام پتانسيلها به صورت هماهنگ و بكارگيري روشهاي پيشرفتة شبكهسازي با توجه به شرايط بومي كشور نتايج مطلوبي را به دنبال خواهد داشت. در ادامه باتوجه به خواص فناوري نانو مباحث مربوط به ترويج، ايجاد و گسترش شبكههاي نانو مطرح ميگردد.
ت) موانع شبکهسازي
طبق شواهد، همكاري در قالب شبكه با آنكه به طور بالقوه به نفع شركتكنندگان است اما همواره به صورت خود به خودي پديد نميآيد. موانع اصلي بر سر راه شكلگيري اين فرآيند عبارتند از:
الف) هزينههاي عملياتي غالباً سنگيني كه براي شناسايي شركاي مناسب و ايجاد روابط شبكهاي لازم است.
ب) كاركرد ناقص بازار در زمينة نهادهاي حياتي براي توسعه شبكهسازي، مثل اطلاعات و نوآوري
ج) مخاطرهآميزبودن بهرهگيري از تلاش ديگران، بهويژه در بسترهايي مثل فناوري نانو كه چارچوب قانوني براي حمايت از كوششهاي مشترك شكل نگرفته است(1).
د) پراكندهبودن ملزومات شبكهسازي در فناوري نانو
ه) كمبودن سرمايهگذار، متخصص فناوري نانو و صنايع حاضر به قبول ريسك در حوزة فناوري نانو
و) نبود روحية همكاري گروهي در سطوح مختلف جامعة ايراني
با توجه به نکات يادشده، براي ايجاد شبکههاي پايدار و برنامهريزي براي امر شبکهسازي بايد مشکلات يادشده را به كمك راهكارهايي رفع نمود که در بخشهاي بعدي به راه حلهايي اشاره خواهد شد. در كشورهايي مانند ايران تمامي اين موانع به صورت سنتي و بعضاً به خاطر فرهنگهاي اجتماعي موجود نمود مييابند. درنتيجه جهت انجام فرآيند شبكهسازي به چند نكته بايد توجه داشت.
اول اينكه براي ايجاد علاقه به شبكهسازي بايد نمونههايي از برنامههاي ابتكاري پيدا كرد كه با شركتهاي محلي، پژوهشگاهها، متخصصين بومي و سرمايهگذاران ارتباط داشته باشد و توجهشان را جلب كند. گام مهم بعدي شناسايي يك ايدة علمي براي شبكهسازي است. در مرحلة آخر بايد گروههاي مختلف را جهت پيروي از عقايد مذكور متقاعد نمود.
ث) استفاده از تجربيات گذشته و نتايج حاصل
نتايج كلي كه از شبكهسازي كشورهاي مختلف ميتوان گرفت عبارتند از(2، 3، 4، 5 و 6):
1- از طريق مساعدت بيروني ماهرانه از سوي دولت ميتوان همكاريها را بهخوبي ايجاد و يا تقويت نمود. (اين گونه مساعدتها عمدتاً از طريق دولت صورت ميگيرد و در اموري چون صادرات، واردات و خريدهاي دولتي نمود مييابد.) نظير اين فعاليت را ستاد ويژة توسعة فناوري نانو در مورد توسعة منابع انساني و تقويت همكاري بين دستگاهي انجام ميدهد.
2- ازطريق كار با گروههاي متشكل از شركتها، متخصصان، پژوهشگاهها و سياستگذاران ميتوان اثرگذاري منابع عمومي را افزايش داد.
3- تجارب موجود بهخوبي نشانگر آن است كه اگر يك كارگزار بيروني وارد گود شده و شكلگيري شبكهها را تسهيل كند از تأثير تمامي موانع يادشده به طور چشمگيري كاسته ميشود.
4- ايجاد كميتههاي بيننهادي كه فعاليتهاي شبكهها را با يكديگر مثلاً شبكة شركتها را با شبكههايي از نهادهاي ارائهدهندة تسهيلات وام، نهادهاي خدمات در زمينة صادرات، نهادهاي كنترلكننده و فعال در امر واردات و نهادهاي ارائهدهندة خدمات فناوري هماهنگ کنند، نقش بسزايي در رشد و شكوفايي شبكهها ايفا مينمايد.
5- درنظر داشتن زنجيرة كالا (مجموعهاي از فعاليتهاست كه طي توليد و تجاريكردن كالايي خاص انجام ميگيرد.) كه مجموعهاي از شبكهها باشد، هدف نهايي شبكهسازي را محقق ميسازد. در مورد فناوري نانو بايد شبكههايي در هر قسمت از اين زنجيره ايجاد نمود. مثلاً در مورد صنايع لاستيك شبكههايي بدين ترتيب بايد ايجاد نمود:
الف) شبكة عرضة نانومواد بهبوددهندة خواص لاستيكها
ب) شبكة توليدكنندگان لاستيكها كه مشكل مشتركي دارند.
ج) شبكة پژوهشگاههاي فعال در زمينة لاستيك
د) شبكة صادرات محصول
ه) شبكة بازاريابي
6- مشترينگري و داشتن رويكرد تقاضا محوري يك اصل مهم در طراحي و ارائه خدمات شبكهسازي ميباشد. بايد براساس تجزيه و تحليل موانع رشد تقاضا يا ايجاد تقاضاهاي جديد، برنامهريزيهاي ويژهاي صورت گيرد. در مورد فناوري نانو ايجاد تقاضا نيز ازجمله اموري است كه بايد به آن توجه ويژهاي معطوف نمود.
7- كسبوكارنگر بودن نيز از اصولي است كه رعايت آن به نفع توسعه در كشورهاي در حال توسعه ميباشد، همانگونه كه هدف غايي ستاد ويژة توسعة فناوري نانو نيز ميباشد. هدف شبكهسازي بايد بهبود ملموس وضعيت اقتصادي و دورنماي گروههاي هدف باشد از سوي ديگر شبكهسازي بايد مزيت رقابتي تازهاي در اختيار گروه قرار دهد كه دستيافتن به آن بهتنهايي برايشان مقدور نبوده است. اين امر در تجربة ستاد در مورد شبكة آزمايشگاهي فناوري نانو نمود يافته است.
* تذكر مهم: در اين مورد بايد دقت ويژهاي مبذول داشت چراكه بارها ديده شده كه شبكهسازي را تبادل محض اطلاعات و يا هدف نهايي تلقي كردهاند نه ابزاري براي حصول به مزاياي عيني اقتصادي.
8- شبكه بايد توليدمحور باشد و آن را در نهايت فعاليت خود مدنظر قرار دهد. در برخي برنامههاي همكاري مفهومي از شبكه ترويج ميشود كه تنها بر مجموعة شركتهاي فعال در يك زمينه دلالت دارد حال آنكه شبكه دامنة گستردهتري دارد و فعاليتهاي مشترك و مفيد را در خود ميپروراند. ايجاد مزيتهاي رقابتي جديد در ايجاد كسب و كارهاي جديد تجلي ميكند و بدون آنها توانهاي بالقوه شبكه محقق نميشود. شبكة حاميان، شبكة سرمايهگذاران، شبكة پژوهشكدهها و … ازجملة شبكههايي هستند كه بايد براي فناوري نانو ايجاد و به سمت توليدمحوري سوق داده شوند.
تمركز بر توليد به اهميت نوآوري در فرآيند توليد، محصولات و اصلاحات ساختاري نياز دارد. همواره فرصتهاي تازه در بازار ميتواند باعث ايجاد شبكههاي جديد و شكلگيري روابط همكاري شود. بنابراين بايد در زمينههاي نوين اين بازارها را حتي به صورت مجازي ايجاد نمود.
9- از ديگر مواردي كه در تجربيات گذشته نمود يافته اين است كه شبكهسازي مفهومي چندبعدي ميباشد. بنابراين تنها شركتها را در زير چتر خود قرار نميدهد. هدف رسيدن به حداكثر همكاري و تخصص است تا تمامي بازيگران نظام اقتصادي، نقشي متناسب با قابليتهاي خود را به بهترين وجه ايفاد كنند.
10- براي گسترش شبكهها هيچ راه ازپيشتعريفشدهاي وجود ندارد كه بتوان بدون زحمت از آن براي تمام كشورها، نواحي و بخشهاي صنعتي رونوشت برداشت. برنامهها بايد انعطافپذير و همساز با ويژگيهاي محيط فعاليتها باشند.
11- بهترين راه براي تأمين اعتبار خدمات لازم جهت توسعة شبكهها “تركيب سرمايهگذاري خصوصي و دولتي” است. نيازي نيست كه موازنة بين سرمايهگذاري دولتي و خصوصي در طول زمان ثابت بماند، بلكه با پيشرفت برنامه و ملموسشدن آثار آن ميتوان توازن را به سمت بخش خصوصي افزايش داد.
12- معيارهاي ارزيابي شبكهها، واحدهاي شبكهسازي و كارگزاران شبكهها بايد بهدقت طراحي شوند تا در آينده بتوان عملکرد شبکه سازي را مطالعه نمود. بايد توجه داشت كه همواره شاخصهاي ارزيابي كمي نويدبخشاند نه كيفي.
ج) چگونه ميتوان فرآيند شبكهسازي را انجام داد؟
تا اين مرحله ضمن بيان تعاريفي از شبكهسازي و نتايجي كه شبكهسازي در ديگر كشورها باعث شده است، به چند درس عمده كه ميتوان از فعاليتهاي مشابه انجامگرفته در كشورهاي درحال توسعه با توجه به ویژگیهای فناوری نانو و شرایط ایران گرفت اشاره شد. آنچه در اين قسمت به آن پرداخته ميشود روش كار در شبكهسازي است كه به فعاليتهاي مؤثر در تسريع و موفقيت شكلگيري شبكهها با توجه به اهدافي كه در ابتداي اين مقوله يادشد، ميپردازد. در اين مرحله باز هم اين نكته يادآوري ميشود كه روشها و فعاليتهاي ذكرشده، تماماً بايد با توجه به ملاحظات محيط فعاليت و آداب و سنن بكار گرفته شوند. توجه به اين نکته ضروري است که هيچ مدل يا فرمول کلي براي شبکهسازي وجود ندارد اما راهکارها و نکات برداشت شده از فعاليتهاي مشابه ميتوانند راهگشاي حرکتهاي تازه باشند و به ايجاد ابتکار کمک نمايند.
1- كارگزاران شبكه
منابع اصلي شبكهسازي، تدوينكنندگان خط مشي و كارگزاران شبكه ميباشند كه در نهايت پس از تشكيل و ارتقاء شبكهها، فعاليتهايشان حالت تخصصي پيدا كرده و در كميتههايي فعاليت خواهند كرد كه واحد شبكهسازي را ميسازند.
2- ويژگيهاي كارگزار شبكه
ازجمله ويژگيهايي كه كارگزار شبكه بايد داشته باشد ميتوان به موارد زير كه داراي اهميت بيشتري هستند اشاره کرد:
– داشتن سوابق دانشگاهي و علمي متناسب با فناوري نانو
– داشتن سوابق دانشگاهي، علمي و يا كاري متناسب با مباحث مديريت فناوري نانو
– داشتن مهارتهاي ارزشمندي که در دانشگاه تدريس نميشوند، نظير توان گروهسازي، آگاهي عميق از هنجارهاي اجتماعي محل و آمادگي براي معاشرت(2)
– داشتن آميزهاي از سابقة فني، تفكر مبتني بر كسب و كار و «حساسيت اجتماعي» جهت هدايت پروژهها به سمت بازار
– علاوه بر مهارتهاي ذكرشده کارگزار شبکه بايد داراي انگيزة كافي براي يافتن گيرندگان خدمات و كمك به بهبود نظام كسب و كار باشد(2).
3- عوامل موثر بر عملکرد کارگزاران
اگر از زاوية ديگري به موضوع نگريسته شود، سياستگذاران امر نيز بايد مواردي را مدنظر داشته باشند كه كارگزاران بهترين بازده را داشته و شبكههاي ايجادشده پايدارتر باشند. در سطور بعدي به مواردي از آنها اشاره ميشود:
– بايد همانگونه كه به فناوري نانو به صورت ويژه نگريسته ميشود، به كارگزار شبكة نانو هم نگاه ويژه داشت.
– بايد كارگزاران پروژه، خود را صاحب پروژه بدانند و حس كنند كه انجام آن به نفع آنها ميباشد. اين امر ميتواند ازطريق سيستمهاي تشويقي خاصي محقق شود. به عنوان مثال ميتوان براساس ارزيابي كيفيتي شبكه و ميزان تحقق اهداف مندرج در دستور كار، مزايايي را براي كارگزار شبكه درنظر گرفت.
– به كارگزاران شبكه بايد اختيارات اجرايي داده شود.
– يكي از راههاي بسيار مهم جهت ارتقاء سطح كارگزاران، آموزش و آشنايي با بهترين كارها است. اشاعة اطلاعات مربوط به بهترين كارها براي جهتدادن به تصميمگيريهاي كارگزاران شبكهسازي اهميت زيادي دارد.
– به منظور ظرفيتسازيهاي محلي بهتر است كارگزاران داخلي فعال در پروژه كه با معلومات بينالمللي ارتباط ندارند، به وسيلة مهندسان مشاور بينالمللي و آموزشهاي ويژه به اين معلومات دست يابند(2 و 4).
4- واحد شبکهسازي و نقش آن
در آغاز فرآيند شبكهسازي تنها يك گروه كوچك از كارگزاران فعاليتها را آغاز خواهند كرد با افزايش حجم فعاليتهاي پروژة شبكهسازي، تقسيم كار تخصصي در واحدهاي شبكه كه در ابتدا تنها يك گروه متخصص آن را به عهده دارد، ضرورت مييابد و در هر مورد بايد متصديان متفاوتي وجود داشته باشد. ازجمله مسئوليتهاي واحد شبكهسازي ميتوان به موارد زير اشاره نمود:
– طراحي و ترويج راهبرد شبكهسازي
– شناسايي بخشها و نواحي براساس توانهاي نهفته در آنها
– نظارت بر اجرا و اثرات برنامة شبكهسازي
– اطلاعرساني به اعضاء در مورد نتايج حاصله از عملكردها
– آموزش كارگزاران جديد شبكه
– مديريت سرمايههاي موجود
– آگاهسازي گروهها و دستههاي هدف از مزاياي شبكهسازي (2 و 4)
5- حضور دولت و نهادهاي پشتيبان
يكي از مؤلفههاي اساسي پروژههاي شبكهسازي ايجاد روابط همكاري بين بخش دولتي و بخش خصوصي است. هدف از اين روابط گسترش خط مشي صنعتي هماهنگ و تعريف، تدوين و اجراي عمليات يكپارچه براي حمايت از تلاشهاي كارآفريني است. مثل جنگلكاري مجدد در نيكاراگوئه به منظور عرضة مرتب مواد خام به بخش توليد لوازم منزل در داخل كشور، ممنوعيت ورود كالاهاي چرمي در هندوراس يا تسهيل اعطاي اعتبار به بخش شركتهاي كوچك و متوسط در نيكاراگوئه. بديهي است كه در ايران نيز اين امر بايد بر عهدة ستاد ويژة توسعة فناوري نانو باشد تا با ايجاد هماهنگي و همكاري بين بخشهاي دولتي و خصوصي شبكههاي مختلفي از زنجيرة كالا در فناوري نانو را ايجاد و تقويت نمايد.
6- تامين اعتبار
در مورد تأمين اعتبار برنامه نيز بايد گفت كه ميزان يارانه، اصليترين موضوع مطرح در تدوين خطمشيها است. در دانمارك برنامة شبكهسازي مدت محدودي داشت، اما عمدتاً از سوي دولت تأمين اعتبار شد. در انگلستان تجربة متفاوتي شكل گرفت كه قسمت عمدة تأمين اعتبار توسط خود شركتهاي حاضر در برنامه انجام گرفت. حسن روش اول اين است كه ميزان جذب سريع است و برنامه آسانتر به عملكرد مطلوب ميرسد. اما در روش دوم پايبندي شركتكنندگان در برنامه بيشتر است و برنامه آسانتر به حالت پايدار و بادوام ميرسد.
لازم به يادآوري است كه مساعدت از محل پروژه به شبكهها كاملاً ماهيت فني داشته است و براي نيازهاي سرمايهگذاري يا پوشش دادن سرماية كار شركتها و كارآفرينان هيچگونه پولي به آنها داده نشده است. واحدهاي شبكهسازي از لحاظ مالي فقط نقش واسطهاي بين شبكهها و نهادهاي مالي داشتند، تا شبکهها بتوانند به كمك اخذ وام نيازهايشان را برطرف سازند(3).
7- ايجاد و گسترش شبكهها
حتي زماني كه گروههاي هدف شناخت قبلي از يكديگر نداشته باشند، ميتوان براساس همكاري و يكپارچهسازي فعاليتها روابط مؤثري ايجاد كرد و آن را گسترش داد.
عنصر اصلي شبكهسازي، ايجاد اعتماد كافي است كه از راه فرآيند يادگيري متقابل به دست ميآيد. كارگزاراني كه در اين زمينهها توانايي داشته باشند، ميتوانند اين يادگيري متقابل را بهخوبي تشويق و هدايت كنند.
فرآيند يادگيري متقابل و شناخت قابليتها دو مشخصه دارد:
اول، مبتني بر سعي و خطاست كه پس از يك تعامل و تجزيه و تحليل نتايج به صورت تجربي معين ميشود.
دوم، فرآيند تدريجي است و از فعاليتهاي كممخاطرهتر شروع ميشود.
مطابق تجربيات بدستآمده جهت رسيدن به شبكهاي مؤثر و كارآمد مراحلي بايد طي شود كه در ادامه به آنها اشاره خواهد شد.
7-1- ايجاد انگيزه براي شبكهشدن
در بسياري از كشورها در ابتداي امر كار اصلي كارگزاران شبكه شناسايي مجموعهها، افراد و يا شركتهايي بود كه ويژگيها و موانع رشد يكساني داشتند. در اين بخش بكاربردن ابتكارات ترويجي خاص با توجه به مشخصات گروههاي هدف نقش مهمي را بازي ميكند.
در تجربيات موجود معمولاً گروه كارگزاران ديدار از شركتها و يا گروههاي كارآفرين را در دستور كار خود قرار ميدادند. در مرحلة بعدي بحثهاي مشترك هفتگي برگزار ميگرديد (تجربة هندوراس). در اين جلسات اصول شبكهسازي و كاربردهاي احتمالي آن معرفي ميشد.
تمايل به يادگيري، پذيراي گفتگوبودن و ايجاد ارتباط با ديگران ازجمله مهمترين ويژگيهايي است كه بايد توسط كارگزاران تحريك و ايجاد شود تا به اقدامات جمعي منتهي گردد(2).
7-2- تجزيه و تحليل مسائل و شناسايي راهكارهاي مشترک
ازجمله بحثهايي كه در جلسات هفتگي به آنها پرداخته ميشود تجزيه و تحليل مسائلي ميباشد كه گروههاي هدف با آنها درگير هستند. از سوي ديگر به علل ايجاد اين مشكلات و چگونگي مقابله با آنها پرداخته ميشود. در اين گونه بحثها بهتدريج گروههاي همسنخ يكديگر را شناسايي و دور هم جمع ميشوند. البته نقش كارگزاران و مشاورة آنان در ايجاد چنين دستههايي بسيار مهم ميباشد.
7-3- تدوين دستور كار مشترك
تشكيلشدن ابتدايي شبكهها نيازمند تدوين دستور كار و برنامة اجرايي خاصي است كه با كمك كارگزاران جهت حل مشكلات مشترك انجام ميشود. در اين مرحله بايد توجه نمود که اگر شمار اعضاي شبكه و گسترة جغرافيايي شبكه محدود باشد هزينههاي هماهنگي را نيز كاهش ميدهد. در اين بخش تقسيم وظايف بين اعضاي شبكه نيز انجام ميشود.
7-4- انجام پروژهها و برنامههاي راهنما
در اين مرحله به فراخور فعاليت شبكه طرحهاي مختلفي به اجرا درميآيد. مشخصة اصلي اين طرحها كممخاطرهبودن آنهاست كه خروجي اساسي آن شناسايي قابليتهاي اعضاي شبكه و چگونگي و ميزان روحية همكاري در نزد اعضا ميباشد. ازجملة اين پروژهها ميتوان به ايجاد برنامة پسانداز جمعي به منظور سرمايهگذاري مشترك براي تأمين اعتبار فعاليتهاي مشترك در هندوراس، شركت در نمايشگاههاي مشترك در دانمارك و برزيل، خريد مشترك مواد خام در جامائيكا و نيكاراگوئه و تهيه كاتالوگهاي مشترك، ايجاد فروشگاههاي مشترك به منظور خردهفروشي محصولات و گرفتن سفارشات بزرگ به صورت مشترك (كه در اكثر موارد موجود بوده است) اشاره نمود. درزمينة فناوري نانو نيز ميتوان به ايجاد R&D مشترك، توليد مواد اولية مشترك، تحقيقات براي بكارگيري برخي محصولات نانو درجهت بهبود محصولات موجود (كه توسط شبكههاي متخصصين انجام ميشود) اشاره کرد(2، 3، 4، 5).
7-5- انجام پروژههاي اساسي
هدف از مرحلة قبل رسيدن به نتايج ملموس بوده تا با ايجاد خوشبيني، اعتماد و تحكيم تمايل به شبكهسازي، زمينه براي همكاريهاي اين مرحله بيشتر فراهم شود. محور پروژههاي اساسي رسيدن به تخصص و كمال در حوزة توليد است.
كارگزاران بايد با شناخت فرصتهاي بازار و جامعه و شناسايي تواناييهاي موجود در نزد يكايك اعضاي شبكه پروژههاي مشتركي را در زمينههايي چون:
– ايجاد خطوط توليد جديد
– تخصصيافتن در زمينة توليد
– فرآوري محصولاتي خاص
– ايجاد شركتهاي جديد براي تكميل تأسيسات توليدي موجود
– و گرفتن سفارشهاي بزرگ
تعريف نمايند.
7-5-1- مولفههاي اصلي در بخش پروژههاي اساسي
كارگزاران بايد به كل نظام كسب و كار نظر داشته باشند، از كل منابع موجود استفاده كنند و دخالتهاي خود را به گونهاي طراحي كنند كه از لحاظ صرفهجويي مقياس و تنوع كار حداكثر مزيت را بدست آورند.
بنابراين مؤلفههاي اساسي در اين مرحله عبارتند از:
– افزايش ميزان تخصص اعضاي شبكه در حوزة توليد
از آنجاكه ملاك اساسي در ستاد نانو توليد ثروت است درنتيجه در تمامي شبكههايي كه ايجاد ميشود در هر جايي از زنجيرة كالا که قرار داشته باشند، بايستي افزايش تخصصها در حوزة توليد و ايجاد بازار باشد.
– فراهمسازي تسهيلات مشترك ازطريق ايجاد شركتهاي جديد
– راهاندازي خطهاي جديد توليد و نامهاي تجاري مشترك
– توجه به تنوعيافتن فعاليتها
– ايجاد اصلاحات لازم در هر يك از اعضا براي جهتدادن به تلاشها
– ايجاد ارتباط با تأمينكنندگان مختلف خدمات توسعة كسب و كار
تذكر: نهادهاي پشتيبان نيز بايد توسط واحد شبكه و كارگزاران ترغيب شوند تا مساعدتهاي آنها ارتقاء يابد. در برخي موارد علاوه بر ارتقاء ظرفيت مراكز خدماتي تخصصي نياز به راهاندازي مراكز جديد نيز احساس ميشوند(2).
7-6- ايجاد استقلال و خودمديريتي در شبكه
آخرين مرحلة شبكهسازي خودمديريتي است. خودمديريتي عبارت است از افزايش استقلال مجموعة شبكه از كارگزاران شبكه و حمايتهاي رايگان آنها و قابليت انجام فعاليتهاي مشترك به صورت مستقل.
جهت رسيدن به اين منظور فعاليتهاي متفاوتي بايد انجام گيرد كه به آنها اشاره خواهد شد.
الف) بايد دستور كار مورد توافق اعضاي شبكه از چارچوب زماني مشخصي برخوردار باشد.
به اين ترتيب از آغاز مشخص است كه شبكه تا مدت محدودي ميتواند به كارگزاران متكي باشد.
ب) بايستي كارگزاراني از ميان اعضاي شبكه تربيت شده و آموزش ببينند تا در آينده مديريت فعاليتها را برعهده بگيرند، تا شبكه در آينده بتواند راهبردهاي جمعي جديد را خود شناسايي كرده و اجراي پروژههاي مشترك و واسطهگري براي ارتباط با نهادهاي پشتيبان را برعهده بگيرد.
ج) پس از ملموسشدن آثار شبكه بابت خدمات شبكه و كارگزاران بايستي مبالغي دريافت شود كه اين مبالغ عبارتند از:
– حقوق هماهنگي و خدمات كارگزاران
– وجوه دريافتي حاصل از فروش خدمات واحد شبكهسازي نظير اطلاعرساني و …
– وجوه دريافتي بابت حقوق عضويت(2، 4)
چ) ارزيابي شبكهسازي
جهت ارزيابي آثار شبكهسازي مؤلفههاي مختلفي مطرح ميباشند كه در تجربيات كشورهاي مختلف مدنظر قرار گرفتهاند.
شاخصهاي توسعة شبكه عبارتند از:
– انسجام گروه
– سازمان و ساختار گروه
– ظرفيت تجزيه و تحليل شبكه
– ظرفيت برنامهريزي شبكه براي طرحهاي آينده
– دگرگونيهاي توليد
– روابط با محيط اقتصادي بيرون
– افزايش اشتغال
– افزايش فروش
– افزايش سرمايهگذاري در زمينة داراييهاي ثابت
نتيجهگيري:
تجربه نشان داده كه ازطريق فعاليت جمعي و گروهي دستيابي به هدفهاي دور، ميسر ميشود. فعاليت در قالب شبكه و در زمينههاي نويني چون فناوري نانو براي كشورهاي در حال توسعه مانند ايران كه اكثراً از كمبود زيرساختهاي لازم براي توسعه و تجاريسازي فناوريها رنج ميبرند ميتواند نقطة اميدي را ايجاد نمايد. در اين راستا استفاده از تجربيات كشورهاي پيشرفته اگرچه مفيد است اما نميتواند به عنوان الگويي دقيق مورد استفاده قرار گيرد. در شبكهسازي تجربة كشورهاي در حال توسعه به علت آن كه مبتني بر نبود و كمبود زيرساختها شكل گرفته است بسيار مفيدتر و كارآمدتر ميباشد. تجربه نشان داده كه شرايط بومي و جغرافيايي شبكه نقش مهمي در چگونگي فعاليت در جهت ايجاد آن دارد. در اين ميان نقش كارگزاران شبكه بسيار حائز اهميت ميباشد. به همين دليل پرورش كارگزاران زبده و آشنا با شبكههاي فناوري نانو همواره بايد مدنظر قرار گيرد. حضور دولت نيز در ايجاد شبكه موثر و مفيد خواهد بود. خصوصاً در ايران كه بخش خصوصي تمايل و قدرت چنداني براي ورود به عرصة نانو ندارد. اما بايد به اين نكته توجه كرد كه حمايتها و سرمايهگذاريهاي دولت بايد به گونهاي باشد كه شبكه را به سمت استقلال و خودمديريتي سوق دهد.
مراجع:
1- گروه کاری بین سازمانی علوم، مهندسی و فناوری نانو آمریکا، سمت و سوي تحقيقات در فناوری نانو، مترجمین: مغربی، مرتضی، شاهوردی، محمود رضا
2- Ceglie, Giovanna, Dini, Marco, SME CLUSTER AND NETWORK DEVELOPMENT
IN DEVELOPING COUNTRIES: THE EXPERIENCE OF UNlDO, UNIDO Private Sector Development Branch, Investment Promotion and Institutional Capacity Building Division.
3- Gelsing, L. and Knop, P., 1991, ‘Status of the network programme – the results from a questionnaire survey’, mimeo, report for the National Agency for Industry and Trade, Copenhagen, October.
4- Humphrey, John, Schmitz, Hubert, Principles for promoting clusters & networks of SMEs, Paper commissioned by the Small and Medium Enterprises Branch, October 1995.
5- Pyke, F., 1994, Small Firms, Technical Services and Inter-firm Cooperation, Geneva: International, Institute for Labour Studies, ILO.
www.nanolab.irannano.org 6