خوشه هاي صنعتي و روش هاي ايجادآن

مباني نظري وتجربي ايجاد خوشه صنعت

مباني نظري يا تئوريک تشکيل خوشه هاي صنعت به همراه تجربيات کشورهاي مختلف دراين زمينه مي تواند به عنوان راهنما وجهت دهنده ارزنده براي موفقيت بيشتر خوشه هاي صنعت در کشور مورد استفاده قرار گيرد. در اين قسمت ابتدا مباني نظري خوشه صنعت ؛ تعاريف ومزاياي ايجاد خوشه صنعت مورد بررسي قرار مي گيرد. سپس به مراحل و چگونگي تشکيل خوشه صنعت اشاره شده و چند نمونه از خوشه هاي صنعتي در ساير کشورها بررسي مي شوند.
دراين قسمت ابتدا مبا ني نظري و زيرساختارهاي اوليه که منجر به ارائه نظريه خوشه هاي صنعت گرديده بطوراختصار بررسي مي شو د پس از آن نظريه خوشه هاي صنعت براساس تعاريف مختلف مورد بحث قرار مي گيرد.

الف -نظريه هاي خوشه صنعت
– اگر چه بعضي ازمحققين ريشه تئوري خوشه صنعت رابه لحاظ تاريخي به نظريه مارشال ( 1920 1890 ميلادي ) درمورد تاثير جانبي بنگاههاي تخصصي ارتباط مي دهند براي اولين بارميکائيل پورتر( 1990 ) درکتابي تحت عنوان “مزيت نسبي ملل ” نظريه خوشه هاي صنعت ر ا مشخصاً مطرح نمود.
– پورتر ( 1990 ) معتقد است که تئوري کلاسيکي مزيت نسبي کارايي ندارد . براساس نظرپورترکشور وقتي به مزيت نسبي مي رسد که بنگاههاي آن رقابتي باشند .براين اساس پورتر عوامل کليدي زير راتحت عنوان لوزي ترجيحات جهت ايجاد مزيت در نظر مي گيرد:
-1 ويژگي عوامل توليد : عوامل توليد شامل نيروي کار، زمين، منابع طبيعي، سرمايه و زيرساختارها هستند. عوامل توليد مناسب ازديدگاه پورتر جزء پارامترهاي مهم در ايجاد ارجحيت مي باشد .عوامل توليد به دو دسته کليدي و غيرکليدي تقسيم مي شوند. عوامل کليدي مثل نيروي کار ماهر، سرمايه و زيرساختارها حتماً بايستي وجود داشته باشند ولي عوامل توليد غير کليدي مثل نيروي کا ر غيرماهر و مواد خام قابليت جاي گزيني و تهيه ازجاهاي ديگر نيز دارند .عوامل غيرکليدي مزيت مداوم وپايدار ايجاد نمي کنند درمقابل نيروي کارماهر وسرمايه گذاري مناسب مزيت مداوم و پايدار ايجاد مي نمايند علت اهميت منابع کليدي در آن است که سريعاً قابل رشد و ازدياد نمي باشند .
-2 موقعيت تقاضا:  شرايط تقاضا به اين صورت است که چنانچه مردم کالايي باکيفيت خوب تقاضا کنند، توليد کننده مجبور است که تلاش نموده وکالاي بهتري راتوليد نمايد. درواقع مصرف کنندگان نوآوري را در صنعت تقويت مي نمايند .چنانچه تفکرات وم عيارهاي ملي به خارج منتقل شود بنگاهها قادر به رقابت در بازار جهاني هستند، به عنوان مثال مصرف کنندگان مشروبات الکلي درفرانسه تفکرات خود را به کشورهاي ديگر منتقل نموده و لذا مشروبات الکلي فرانسوي در جهان معروف شده است.
-3 صنايع مرتبط وحامي : پورتر نقش بنگاههاي مرتبط و حامي را درميزان رقابتي بودن بنگاهها مهم مي داند . بنگاههاي حامي درسطح محلي نقش بارزتري نسبت به بنگاههاي حامي در سطح ملي دارند .بنگاههاي مرتبط و موسسات حامي موجب تشويق و ترغيب بنگاههاي موجود در خوشه به رشد، رقابت ونوآوري مي گر دند. تاثير صنايع مرتبط و حامي در صنايع اتومبيل سازي ديترويت امريکا و صنايع چرم سازي ايتاليا به خوبي مشهود است.
-4 استراتژي بنگاهها وساختار توليد : موقعيت و سازماندهي بنگاهها و طبيعت رقابت در بازار داخلي بر خوشه تاثير فراواني دارند.. در رابطه با استراتژي بنگاهها ، بازار سرمايه از عوامل مهم و تاثيرگذار به شمارمي آيد.. کشورهايي با ديدگاه کوتاه مدت به سمت سرمايه گذاري کوتاه مدت مثل صنايع کامپيوتر در امريکا و کشورهايي باديدگاه بلند مدت به سمت سرمايه گذاري بلند مدت تري روي مي آورند.. به عنوان مثال سويس يک ديدگاه نسبتاًُ بلند مدت داشته و در صنايع داروسازي سرمايه گذاري نموده است.. البته ديدگاه خاص هر کشور نيز براستراتژي انتخابي تاثير دارد مثلاً يک کشور ممکن است به لحاظ شخصيتي يا پرستيژ به سمت توليد کالايي خاص تمايل پيدا نمايد .
در ارتباط با ساختار توليد پورتر معتقد است که بهترين مديريت، تغيير آن بين صنايع مختلف است لذا کشورهايي که ساختار صنعت آنها براي يک توليد خاص مساعد است در آن به رقابت مي پردازند به عنوان مثال آلمان در صنايع سنگين و ايتاليا درصنايع سبک فعاليت مي نمايد .
علاوه برعوامل فوق الذکر پورتر دوعامل شانس و نقش دولت را نيز درلوزي ترجيحات خودموثر مي داند. شانس عاملي است که خارج از اراده بنگاه مي باشد از جمله متغيرهاي شانسي مي توان به جنگ و تغيير نرخ ا رز اشاره نمود. همچنين وي نقش دولت را به عنوان يک کاتاليزور که مي تواند موجب ترغيب بنگاهها و ايجاد شرايط رقابتي شود مهم مي داند. نقش دولت عمدتاً شامل آماده سازي زيرساختارها، سوبسيد  ماليات و مقررات مي باشد .
پورتر (2000) خوشه صنعت راقسمتي از اقتصاد مي داند که تمرکز آن بر روي شرکتهايي است که در يک صنعت خاص فعاليت دارند. در واقع خوشه حاصل تمرکز جغرافيايي شرکتها و موسسات در يک رشته خاصي مي باشد. در خوشه يکسري صنايع مرتبط در کنار هم فعاليت مي نمايند. آنها شامل عرضه کنندگان نهادهاي خاص، ماشين آلات وخدمات باشند.
بارکلي وهنري ( 2002 ) خوشه صنعت رايک مکان جغرافيايي ا ز اجتماع صنايع مشابه مي دانند که به کمک يکديگر مزيت نسبي را براي خود اعضاء و اقتصاد محلي ايجاد مي نمايند.
خوشه اصولاً ازگروهي ازصنايع که ارتباط نزديکي داشته ويا احتياجات نهادهاي منابع ونيروي کار مشترکي دارند تشکيل گرديده است. يک بنگاه ممکن است از طريق خريد  فروش، توليد، تحقيقات بازاريابي، خدمات و بازار نيروي کار با خوشه در ارتباط باشد .
وايتز ( 2002 ) خوشه هاي صنعت رامتشکل ازگروهي بنگاه ، رقيب ، مکمل و مرتبط مي داند که در کنار يکديگر فعاليت نموده و احتياجات تکنولوژيکي و زيرساختاري مشترکي دارند .يک بنگاه در داخل خوشه ممکن است به صورت رقيب ساير بنگاهها باشد، بنگاهها ممکن است با گروههاي ديگر از بنگاههاي موجود در خوشه رقابت نمايند، نهاده ها را ازسايراعضاي خوشه خريده و در فعاليت تجاري خود به خدمات ساير بنگاهها متکي باشند. فعاليت خوشه منجر به بهبود رفاه عمومي مي شود که معمولاً با صادرات کالا و خدمات نيز همراه است. بنگاهها در داخل خوشه از هم مستقل بوده ولي بطور غير رسمي به هم وابسته اند .
ب-مزاياي ايجاد خوشه صنعت
در رابطه با ضرورت تشکيل خوشه ويا به عبارتي منافع حاصل ازتأسيس خوشه هاي صنعت محققين مختلف نکاتي را متذکر شده اند که به تعدادي از آنها در زير اشاره مي شود:
الف-رولندت وهرتوگ ( 1998 ) مشوق يا عامل اصلي تأسيس خوشه صنعت را پا يين آوردن هزينه معاملات، توسعه مهارتهاي جديد، ازبين بردن يا کاهش محدوديت ورود به بازار، تسريع فرآيند يادگيري، حصول به اقتصاد همبسته و منافع حاصل از بدست آوردن الگوهاي مشترک يا مکمل مي دانند.
ماينچ ( 1999 ) ضمن اشاره به اينکه خوشه هاي صنعت راه موثرتري در جهت رسيدن به رشد اقتصادي است منافع حاصل از استراتژي تشکيل خوشه هاي صنعت را به صورت زير بيان مي نمايد.
-1 منافع به توسعه پايدار اقتصادي : خوشه هاي صنعت به بخش عمومي کمک مي کنند که بطور کاراتري تخصيص بهينه منابع را کنترل نمايند. در واقع خوشه صنعت رابطه دولت را با صنايع زياد نموده و لذا موجب استفاده مناسبتر از منابع شده و به توسعه پايدار کمک مي نمايند .اين مسئله بويژه در ارتباط با ذخاير تجديد پذير اهميت فراواني دارد.
-2 منافع به بخش عمومي : با وجود خوشه صنعت سازمانهاي موجود در جامعه بطور کاراتري مي توانند خدمات خود را به گروه بزرگتري و به صورت کاراتري ارائه دهند، مثلاً خدمات آموزشي ترويجي و زيرسا ختاري راحتتر انجام مي شود. از طرف ديگر بعضي از بنگاههاي موجود در خوشه قابليت کمک به ارائه اين خدمت را دارند .به عنوان مثال يک يا چند عضو خوشه ممکن است بتوانند آموزش ساير اعضاي خوشه را به عهده بگيرند.
-3 منافع به تأسيس يا استقرار صنايع : خوشه مي تواند با تأ کيد بر نيازهاي صنعت، بخش خصوصي و دولتي را به برآورده شدن خو استه هاي خود ترغيب نمايد .همچنين بنگاههاي موجود در خوشه مي توانند با تخصيص پيدا کردن، بالا بردن قدرت چانه زني، دسترسي مناسبتر به منابع و داشتن شبکه اطلاعات و اخبار تخصصي به استقرار مناسبتر صنايع کمک نمايند.
-4 منافع به سرمايه گذاري در نيروي انساني : خوشه مي تواند با ترغيب مؤسسات علمي، نيروي مورد نياز خود را بطور تخصصي تري يا تخصص يافته تري در اختيار بگيرد. در واقع خوشه ها موجب سرمايه گذاري بيشتر در نيروي انساني مي شوند.
-5 منافع به اجتما ع : در صورت وجود خوشه مؤسسات دولتي و خدماتي بهتر مي توانند سرويسهاي خود را ارائه دهند به عنوان مثال تأمين اجتماعي و ساير سازمانهاي خدماتي مي توانند راحتتر نيروي کار را مورد حمايت قرار داده و باعث رشد و توزيع مناسبتر درآمد در جامعه گردند.
٦-بارکلي وهنري ( 2002 ) معتقدند که خوشه هاي صنعت در جريان فرآيند توسعه صنعتي چهار برتري را براي کشور ايجاد مي نمايد. برتريهاي مذکور به صورت زير مي باشد:
-1 وجود خوشه هاي صنعت به توسعه و بهره برداري بيشتر از پتانسيل هاي موجود در صنعت کمک مي کند.
-2 ضريب فزآينده تأثير پذيرش يا شکل گيري يک بنگاه در خوشه خيلي بيشتر از وضعيتي است که بنگاه به تنهايي ايجاد شود و فعاليت نمايد. به عبارت ديگر بنگاه در داخل خوشه تأثيرات غير مستقيم بيشتري را در منطقه ايجاد مي نمايد.
-3 بررسيهاي انجام شده نشان مي دهد که وقتي بنگاهها در داخل خوشه قرارمي گيرند قابليت استخدام نيروي کار براي آنها افزايش مي يابد.
-4 خوشه هاي صنعتي نسبت به ساير تشکل ها يا بنگاههاي مجتمع توان و تمايل بيشتري به جمع و گردآوردن بنگاهها و پيوند آنها با يکديگر دارد.
همچنين بررسيهاي انجام شده توسط محققين در کشورهاي گوناگون نشان داده که خوشه هاي صنعتي منجر به ايجاد مزاياي متعدد ديگري مي شوند که بعضي از آنها در ذيل آمده است.
-1 خوشه صنعت مي تواند با همکاري بنگاههاي موجود در خوشه به بازارهاي جديد دستيابي پيداکرده و هزينه ها را کاهش دهد.
-2 بهره وري و قدرت رقابت با تشکيل خوشه در بنگاههاي موجود افزايش مي يابد.
-3 بنگاههاي کوچک با همکاري کردن با واحدهاي بزرگ امکان استفاده از تسهيلات آنها را پيدا مي نمايند.
-4 خوشه منجر به رشد اقتصاد محلي و تشويق سرمايه گذاري در منطقه مي شود.
-5 همکاري موثرتري به واسطه وجود خوشه بين بخش خصوصي و دولتي شکل مي گيرد.
-6 خوشه صنعت منجر به شنا سايي بيشتر صنعت مور د نظر و افزايش احتمال جذب سرمايه گذاري خارجي مي گردد.
ج -مراحل تشکيل خوشه صنعت
براساس بررسي به عمل آمده در خصوص چگونگي ايجاد خوشه هاي صنعتي در کشورهاي مختلف و براي صنايع گوناگون اگر چه مشترکاتي در اين رابطه وجود دارد اما مي توان بيان نمود که  الگوي خاص، عمومي و مشترک براي تأسيس خوشه صنعت در تمام نقاط دنيا وجود ندارد، به عبارت ديگر هر منطقه بر اساس خصوصيات و پتانسيل هاي خود و با توجه به ويژگيهاي صنعت مورد نظر بايستي برنامه خاص خود را به اجرا در آورد. بيان مسائل فوق الذکر که يک الگو براي تأسيس خوشه هاي صنعتي در تمام نقاط دنيا و براي همه صنايع بطور يکسان وجود ندارد مانع از ارائه يک فرآيند و يک مسير جهت تشکيل هر نوع خوشه صنعتي نگرديده است .
لذا درکشورهاي مختلف توسط محققين مراحلي جهت تشکيل خوشه هاي صنعت مطرح گرديده که در زير به تعدادي از آنها اشاره مي شود:
درنيگر وترکلا ( 1995 ) براي تشکيل خوشه هاي صنعت مراحل زير را در نظر گرفته اند:
-1 اولين قدم در تعيين پتانسيل خوشه شناسايي بنگاههاي موجود و بررسي اين موضوع است که آيا امکان ادغام عمودي و افقي آنها بواسطه ويژگي خط توليد آنها وجود دارد.
-2 دومين قدم درايجاد خوشه صنعت استخراج نقشه يا کانالهاي ارتباطي وشناسايي نقشه توسعه اي آن مي باشد . بديهي است به وسيله بررسي کانال مربوطه مي توان مشکلات ومسائل احتمالي را شناسايي کرد.
-3 سومين قدم شناسايي بنگاههاي کوچک و متوسطي است که قابليت تخصصي شدن را دارند تا به واسطه آن خوشه تخصص بالاتري يافته و مزيت نسبي آن تقويت شود.
٨-پورتر ( 1998 ) ضمن بررسي چند خوشه مهم صنعتي در امريکا ، ايتاليا وپرتقال به اين نتيجه براستفاده از منابع رسيده که خوشه هاي صنعت درکشورهاي با درآمد متوسط مثل پرتقال عمدتا  بر صنايع کاربر تاکيد دار ند. به اضافه بررسي پراکنش خوشه هاي صنعت در سه کشور مذکور نشان مي دهد که اکثر خوشه ها در مناطق حاشيه اي کشور و به جهت توسعه صادرات تاسيس شده اند. مراحل و عواملي مهم در تشکيل خوشه صنعت از ديدگاه پورتر به شرح زير است:
-1 انتخاب مکان : چون هزينه هاي حمل و نقل روي قدرت رقابت تأثير مي گذارد جهاني شدن و صادرات، بنگاهها را ترغيب مي کند که در جايي که نهاده ها راحتتر حاصل مي شوند تمرکز يابند. در رابطه با خوشه صنعت نيز همين موضوع صادق است . به عنوان مثال علت انتقال خوشه صنعت ارتباطات از کانادا به امريکا وجود خوشه وسايل مخابراتي در امريکا بوده که موجب تهيه آسانتر وسايل مورد نياز خوشه ارتباطات شده است.
-2 تعهد والزام محلي : لازم است عامل يا نيرويي در منطقه وجود داشته باشد که موجب اتصال بنگاهها و ايجاد خوشه گردد. اين عامل مي تواند تشويق دولت، تجربيات و پيشينه منطقه و يا عوامل ديگر باشد. براي حداکثر شدن منافع حاصل از خوشه لازم است اعضاء در محل حضور فعال داشته باشند. آنها همچنين بايستي با موسسات دولتي و نهادهاي محلي رابطه داشته باشند.
-3 جديد نمودن خوشه : خوشه بايستي در طول زمان در حال رشد و تحول بوده و قابليت تطبيق با شرايط و مسائل روز را داشته باشد.
-4 کارگروهي: روش فعاليت خوشه بايستي طوري باشد که کارگروهي در بخش خصوصي جزء برنامه هايش باشد. براي بنگاههاي کوچک بويژه کشاورزي و توريسم بهتر است به طريقي عمل شود که از پديده بازده نسبت به مقياس استفاده به عمل آيد.
همچنين پورتر اشاره مي کند که نقش بنگاههاي رهبر، نهادها و دولت در تشکيل خوشه خيلي مهم است. نقش دولت عمدتاً در ارتباط با آماده سازي زيرساختارها، قوانين و مقررات و اتصال بنگاهها به يکديگر مي باشد. وي معتقد است که خوشه هاي صنعتي ديالوگ يک طرفه بين دولت و بنگاهها را به ديالوگ و ارتباط دوطرفه ومتقابل تغيير مي دهند.
– رولندت وهرتوگ ( 1998 ) ضمن برشمردن مزاياي تأسيس خوشه هاي صنعتي موارد زير را جهت موفقيت خوشه ها متذکر مي گردند:
-1 ايجاد خوشه ها نبايستي بر اثر تلاش يا هدايت مستقيم دولت باشد بلکه بايستي جهت گيري بازار منجر به تأسيس خوشه شود.
-2 دولت نبايستي بطور قوي جهت گيريها را تعيين نموده، سوبسيد زيادي بدهد و رقابت را در بازار محدود نمايد. دولت بجاي دخالت مستقيم، بطور غير مستقيم در امور دخالت نمايد.
-3 دولت نبايستي تلاش کند که رهبري خوشه را در دست بگيرد بلکه دولت بايستي به مثابه يک کاتاليزور عمل نمايد که عوامل مختلف را گرد هم مي آورد و زير ساختارها وتسهيلات لازم را فراهم آورده وفرآيند نوآوري را تسهيل مي نمايد.
-4 مديريت خوشه بايستي دقت نمايد که خوشه هاي درحال ظهور را ناديده نگيرد بلکه لازم است به خلق خوشه هاي جديد کمک نمايند.
-5 از آنجايي که اتخاذ سياستها در خوشه نياز به تجز يه و تحليل و مطالعه دارد دولت بايد از عمل بدون تجزيه و تحليل بپرهيزد. در واقع سياست کارا بر اثر تقابل يا جمع آوري محققين، دارندگان صنعت، تصميم گيرندگان سياسي و دانشگاهيان حاصل مي شود.
منيچ ( 1999 ) ضمن تجزيه و تحليل منافع حاصل از تأسيس خوشه هاي صنعتي براي موفقيت استراتژي تأسيس خوشه عوامل کليدي را به شرح زير مطرح مي نمايد.
١٠-1 خوشه بايستي از دل صنعت بيرون آمده باشد. دولت نه تنها نبايستي خوشه را حمايت همه جانبه کند بلکه نبايستي رهبري آن را نيز به عهده بگيرد . اگرچه لازم است دولت بايد تلاش کند تا اعضاء خوشه همديگر را پيدا نموده و يکد يگر را بشناسند و تسهيلات و مشاورات لازم را براي تأسيس خوشه انجام دهد. دولت بايستي خوشه هاي موجود و در حال زايش يا پتانسيل هاي اوليه را شناسايي نمايد. همچنين رهبران صنعت بايستي مشکلات صنعت را در جهت موفقيت خوشه به جاهاي مختلف بشناسند. خوشه و رهبران آن نبايستي چيزي را به خدمات دهندگان و دولت ديکته نمايند. بلکه بايستي هدايت گر و تسهيل کننده اثر مساعدت دولت و ساير کمک کنندگان باشند.
-2 درابتدا لازم است خوشه ها در رابطه با صنايع کليدي هر منطقه مطرح شوند.
-3 خوشه ها بايستي خودشان معرف خود بوده و يا اينکه از طريق تحقيقات دانشگاهي و مؤسسات مشابه شناسايي شده باشند نه اينکه زاييده سازمانهاي دولتي باشند.
-4 درتأسيس خوشه لازم است عوامل ملي و منطقه اي از قبيل سطوح دستمزد، اشتغال در منطقه مورد نظر و همچنين شرايط صنعت مورد بحث درنظر گرفته شود.
-5 خوشه هايي که براي صنايع صادراتي و داراي مزيت شکل مي گيرند موفقيت بيشتري دارند.
-6 بعد از مشخص شدن خوشه لازم است رهبران صنعت درجلسه اي مورد توجيه قرار گرفته و فعاليتهاي لازم ومورد نياز با مشارکت آنها تعيين گردد.
-7 مسائل وموضوعات آينده خوشه مورد بررسي قرار گرفته و به فعاليتهاي تداوم دار توجه بيشتري شود.
جمع بندي و کاربرد مراحل ايجاد خوشه با بررسي نظريه هاي مربوط به چگونگي ايجاد خوشه صنعتي که توسط محققين مختلف ارائه شده است مشخص مي شود که در هر کدام از بررسي هاي مذکور يک يا چند ويژگي مورد توجه بيشتري قرارگرفته است. اينکه بعضي از محققين به ويژگي هاي خاص از چگونگي ايجاد خوشه توجه داشته اند مثلاً حد دخالت دولت احتمالا به شرايط خاص صنعت، کشور مورد مطالعه و يا ديدگاههاي محققين ارتباط مي يابد.